اولین برف
سلام مهدیارم مهدیار جان ۲ روز پیش تهران برف اومد و تو برای اولین یکی از بهترین نعمت های خدا رو دیدی خیلی از برف خوشت اومده بود وقتی بهش دست میزدی زود دستتو تکون میدادی که برفی رو دستت نمونه آخه دستت یخ میزد همش دوست داشتی بغل باشی میزاشتیمت زمین نق میزدی که بغلت کنیم شبش رفتیم خونه عمه مامان یه سر هم رفتیم خونه دختر عمه مرجان که تو با فاطمه و هانیه بازی کنی خیلی پسر خوبی بودی کلی هم بهت خوش گذشت و بازی کردی بعد از دو روز که اصلا غذا نمیخوردی اونشب یکم غذا خوردی ولی همچنان بد غذایی دیروز برای خونه تکونی تورو گذاشتیم خونه مامانی شب که اومدی خونه کلی خوشحال شدی مدام به جاهایی که تغییر کرده بود اشاره میکردی اول چرخ کوچولوت و دیدی که...
نویسنده :
مامان زهرا
2:29