مهدیار جانمهدیار جان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

هدیه خدا

اولین برف

1392/3/31 2:29
نویسنده : مامان زهرا
385 بازدید
اشتراک گذاری
سلام مهدیارم

مهدیار جان ۲ روز پیش تهران برف اومد و تو برای اولین یکی از بهترین نعمت های خدا رو دیدی

خیلی از برف خوشت اومده بود وقتی بهش دست میزدی زود دستتو تکون میدادی که برفی رو دستت نمونه آخه دستت یخ میزد

 همش دوست داشتی بغل باشی میزاشتیمت زمین نق میزدی که بغلت کنیم

شبش رفتیم خونه عمه مامان یه سر هم رفتیم خونه دختر عمه مرجان که تو با فاطمه و هانیه بازی کنی

خیلی پسر خوبی بودی کلی هم بهت خوش گذشت و بازی کردی بعد از دو روز که اصلا غذا نمیخوردی اونشب یکم غذا خوردی ولی همچنان بد غذایی

 دیروز برای خونه تکونی تورو گذاشتیم خونه مامانی شب که اومدی خونه کلی خوشحال شدی مدام به جاهایی که تغییر کرده بود اشاره میکردی اول چرخ کوچولوت و دیدی که ۳ ماه پیش جمع کرده بودمش سریع رفتی روش نشستی وقتی دکمشو میزدی و آهنگ میزد کلی ذوق میکردی ۲۰ دقیقه ای بازی کردی که یه دفعه چشمت به جای خالی پرده افتاد و به من نگاه میکردی و به جای خالی پرده اشاره میکردی و با حرفای نامفهمی که میزدی میخواستی به من بفهمونی که پرده نیست

البته الان چند ماهی میشه که اگه تغییری خونه خودمون و عزیز اینا و مامانی اینا ایجاد بشه سریع بهش اشاره میکنی و با صداهای نامفهومت میخوای بفهونی که مثلا این چیز جدیده یا تغییر کرده

 

خونه دختر عمه مرجان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد