مهدیار جانمهدیار جان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

هدیه خدا

ائتلاف مهدیار و ساجده جون و سید محمد سپهر عزیز

مهدیار و ساجده جون و سید محمد سپهر عزیز تو مسابقه نی نی شکمو  شرکت کردند کد مهدیار ۲۲۴ و کد ساجده  ۱۵۴ وکد محمدسپهر ٣٩٥ هست   لطفا به شماره 20008080200  کدهای ۲۲۴ ۱۵۴  ٣٩٥  رو ارسال کنید !! (بین ۲۲۴و ٣٩٥ و ۱۵۴ باید فاصله باشه)   با هر موبایل میشه یک رای داد !     ...
13 تير 1392

11 ماهگی

سلام مهدیارم   مهدیار جان عزیز ۳/۹/۹۱ برات دندونی پخت عمه فاطمه و عمه طیبه و عمو ابراهیم اینا هم بودند چون تو حالت خیلی بد بود و مدام گریه میکردی و باید بغل میشدی من نتونستم برم کمکشون همه ی کارها زحمتش افتاد گردن عمه ها و زن عمو و همین طور عمو صمد به خاطر محرم برات جشن نگرفتیم ایشالله برای تولدت جبران میکنیم   مامانی روز تاسوعا ۴/۹/۹۱ اگیرک درست کرد برای هیت فامیلامون اینبارم به خاطر اینکه حالت خوب نبود نتونستم برم کمک خاله اعظم و طیبه خانم و ۲ تا از دوستای مامانی زحمتشو کشیدن من فقط یه سر رفتم سهممو گرفتم و اومدم خونه   روز عاشورا عزیز اینا عدس پلو نذری داشتند هرسال سوم امام ب...
31 خرداد 1392

. . . .

سلام بابایی امروز یازده ماهه شدی گل پسرم مبارک باشه هرچی بزرگ تر میشی نانازتر و شیطون تر میشی دوست دارم بابایی از مامانی ممنون تمام کارای تو رو دوش مامان زهراست مامانی دوست داریم       ...
31 خرداد 1392

شیرین کاری ها

سلام مهدیار جان خیلی وقته برات پست نذاشتم معذرت میخوام اتفاقاتی که این مدت افتاده و یادمه ۱۷/۹/۹۱ تولد حسین بود خیلی خوش گذشت تو هم خیلی پسر خوبی بودی  کلی عاطفه و ریحانه باتو بازی کردند   حسین جان تولدت مبارک ببخشید خیلی دیر شد ۲۳/۹/۹۱ بابایی خونشون برات یه تاب خوشگل درست کرد که اکثرا وقتی رو تاب میزاریمت و یکم حولت میدیم خوابت میگیره خیلی دوست داری خودت تاب و حل بدی یا اگه عروسک یا چیزای دیگه بزاریم روش و حلش بدیم خیلی خوشت میاد ۲۹/۹/۳۰  حنانه و نازنین برات شعر میخوندن تو هم از اول تا آخر شعرشون خودتو تکون میدادی حدودا ۲۰ دقیقه طول کشید تو هم کم نمیووردی و پا به پاشون خودتو تکون میدادی حتی وقتی حالتتو عوض میکردی بازم خودتو تکون ...
31 خرداد 1392

مقدمه راه رفتن

سلام مهدیارم امروز اربعین بود مثل هرسال عزیز اینا آش نذری داشتند  همه بودند به جز عمه زهره     عمه زهره به خاطر سرماخوردگی نتونست بیاد   عمه جون ایشالله زود زود خوب بشی عمه و دایی و مامان بزرگ مامانی امروز صبح رفتند کربلا ما به خاطر اینکه صبح نمیتونستیم بریم فرودگاه دیشب رفتیم خونه دایی اینا که باهاشون خداحافظی کنیم همه ی دایی ها و خاله های مامانی بودند و طبق معمول عاطفه و ریحانه کلی باهات بازی کردند فاطمه و هانیه هم همینطور امروز برای اولین بار یه کاسه آش رشته خوردی( ۱۴/۱۰/۹۱) دو روز پیش هم ( ۱۲/۱۰/۹۱ ) برای اولین بار خونه مامانی کوکو سیب زمینی خوردی  حدودا سه هفته ای میشه که صبحونه ن...
31 خرداد 1392

<no title>

سلام نازنینم               تولدت مبارک مهدیار جون   گل نازم دیشب برات تولد گرفتیم تقریبا همه چی خوب بود فقط اینکه عمه فاطمه اینا نتونستند بیان که من و بابا خیلی ناراحت شدیم آخه خیلی دوست داشتیم اونا هم باشن جای خالیشون خیلی حس میشد عمه فاطمه هرجا هستی برات بهترین ها رو آرزو میکنیم دیشب همه بودندبه جز خاله و دایی های مامان که به دلیل کمبودجا  قراره یه تولد دیگه خونه بابایی بگیریم و بقیه مهمون ها رو دعوت کنیم وقتی تولد بعدی رو گرفتیم همه ی عکس ها رو با هم میزارم   ...
31 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد