مهدیار جانمهدیار جان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

هدیه خدا

عید نوروز

1392/1/31 15:49
نویسنده : مامان زهرا
388 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهدیارم

 

اول از اینکه پست عید نوروز انقدر دیر شد معذرت میخوام

این روزا خیلی شیطون شدی و همه ی وقت منو میگیری تاخیرم برای این بود نازنینم

بریم سراغ خاطرات عید

امسال روز قبل از عید رفتیم شهرستان پیش مامان بزرگ مامان و عمه های بابا و ۵روز اول عید رو اونجا بودیم

روز اول که مشغول خونه تکونی بودیم و چون فقط یک روز وقت داشتیم که خونه رو تمیز کنیم هممون باید کمک میکردیم به من که خیلی خوش گذشت درسته باید یه روزه خونه رو تمیز میکردیم ولی هیجانش خیلی لذت بخشه

چون زمان برای خونه تکونی کم داشتیم تا نیم ساعت قبل از سال تحویل هم داشتیم کار میکردیم و خیلی عجله ای سفره هفت سین و آماده کردیم وخودمون هم آماده شدیم به محض اینکه دوره سفره نشستیم سال تحویل شد رسم اونجا اینطوریه که ۱۰ دقیقه بعد از سال تحویل خونه اقوام میریم و چون اون محله همه فامیل هستند و خونه ها نزدیک به هم برای همین تا شب همه ی خونه ها را رفتیم و همه هم اومدند خونمون

خونه ی هرکس میرفتیم همه برات دست میزدند و تو میرقصیدی کلی از دست کارات خندیدیم

روز بعد از عید بردیمت باغ تو هم کلی خاک بازی کردی روز دوم عید هم فاطمه و هانیه اومدند که کلی باهات بازی کردند

تو این چهار پنج روز ریحانه و عاطفه خیلی تو نگهداری ازتو کمکم کردند

وقتی میخواستیم برگردیم تهران تو مسیر رفتیم زیارت آقا علی عباس

و سیزده بدر هم با خاله ها و دایی های من رفتیم پارک باغ فیض که خیلی خوش گذشت

 

اینجا داری خاک بازی میکنی تو باغ

اینجا هم لب چشمه ی آب که کلی سنگ انداختی توش الانم داری چوب میندازی توش

 

 

اینچا هم سیزده به در باغ فیضه

و اینجا هم رفتیمم زیارت آقا علی عباس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد