مهدیار جانمهدیار جان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

هدیه خدا

فرنی

1391/4/21 1:36
نویسنده : مامان زهرا
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهدیارم

 

عسلم چند وقتیه به خاطر لثه هات خیلی اذیت میشی بیشتر وقت ها نق میزنی در روز شاید یکی دو ساعت سر حال باشی همین یکی دو ساعتم انقدر شیرین کاری میکنی که همه ی خستگیامو در میبری

وقتی میخندی انگار دنیا رو بهم میدن حاظر نیستم خنده هاتو با هیچ چیزی تو دنیا عوض کنم

وقتی از خواب پا میشی باهات که حرف میزنیم میخندیو روتو با یه حالت خیلی نازی اونور میکنی بعد از یکی دو ثانیه دوباره نگاه میکنی و چند بار اینکارو تکرار میکنی

الهی فدای ناز کردنت بشم من

مهدیارم گاهی انقدر قل میخوری که یا میری زیر مبل یا به پایه های مبل برخورد میکنیو گریه میکنی

دیروز من آشپز خونه بودم وقتی اومدم تو اتاق دیدم نیستی

یه دفعه دیدم رفتی زیر مبل و داری با پایه های مبل بازی میکنی

نازگلم از ۴ روز پیش شروع کردیم بهت فرنی میدیم البته فقط ۳ قاشق چایی خوری  زیاد دوست نداری

ولی ترنجبین و که با شیشه بهت میدم خیلی دوست داری 

مهدیارم گاهی وقتا میبرمت تو بهار خواب و شیر آبو باز میکنم دستو پاهاتو خیس میکنم بیشتر از اینکه از آب خوشت بیاد از خود شیر یا شیلنگ خوشت میاد

کلا تا وارد بهار خواب میشیم به محض اینکه چشمت به شیلنگ میوفته میخندی گاهی هم باهاش حرف میزنی

راستی ۳ روز پیش خاله مامان از مکه اومده بود وقتی رفتیم خونشون خاله و دختر خاله که باهات حرف میزدن محمد طاها حسودیش میشد رفته بود تو راهرو گریه میکرد و به باباش میگفت مهدیار اذیتم میکنه(محمدطاها ۴ سالشه)

دیشبم بابا سر کار بود عمه فاطمه و عمه طیبه و عمو اومده بودن خونه عزیز من و تو هم شب رفتیم پایین کلی بچه ها باهات بازی کردن (حسین و محمد جوادو حنانه نازنین)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد